خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــزی
دختر قشنگم که دیگه اینقدر قشنگ برامون حرف میزنی و مارو غرق شادی و غرور میکنی،شیرین زبونم گاهی وقتا با حرفایی که میزنی مات میمونم.عزیز دلم الان که دارم برات مینویسم در خواب نازی و منم که اینجام تا برات بنویسم که چقدر شیرینی. از حرفها وکارات برات میگم اونایی که یادم میاد: هنوز به تخم مرغ میگی :موتِخا و به قاشق میگی:چاقود، به خاله مرضیه ات همچنان میگی سا مضی اوایل به بابا مهدی میگفتی بابا مِتی بعد بازم مخفشش کردی و میگفتی بابا تی ولی حالا میگی بابا مهدی. به عمو اکبر میگفتی اَبَیَر ولی چند وقتیه که درست میگی. فعلها رو درست میگی ولی وقتی داریم تو خیابون با هم قدم میز...
نویسنده :
مامان مریم
16:14