2روز دیگه تا پایان 24 ماهگیت
دخترم این روزها خیییلی سرم شلوغه و نمیرسم که بیام و برات از کارهای شیرینت بنویسم از شیرین زبونیات از عشوه هایی که برام میای و......
دارم برای تولدت لباس میدوزم البته هم برای شما وهم برای خودم و دوباره کارای من دقیقه 90 شد .البته چون خونه خودمون نیستیم خیییلی شلوغش نکردم و برای چهارشنبه که بهترین روز زندگی من وبابا هستش ساعت 12 ظهر آتلیه وقت گرفتم میخواستم ساعت 11 وقت بگیرم که دقیقا" همون ساعتی باشه که بدنیا اومدی ولی به خاطر خواب شما که معمولا" تا 10 صبح خوابی و طول میکشه تا حاضرت کنم ساعت 12 وقت گرفتم. ولی دلشوره اینم دارم که اذییتمون کنی امیدوارم دختر خوبی باشی وعکسای خوبی بتونن ازت بگیرن. وبعد یه جشن تولد خونه مامانی و یه جشن تولد روز بعدش خونه عزیز فعلا" که برناممون اینه تا ببینیم چی میشه
در ضمن کلاس رانندگی هم دارمو وقت صبحمو میگیره حسابی سرگرمم و بعد هم رسیدگی به شما و بازی با شما و خیاطی.امسال دقیقا" متوجه میشی وقتی میگم دارم برای تولدت لباس میدوزم و میخوام به تنت پرو کنم مثل خانوما پرو میکنی البته یه وقتایی از تنتم در نمیاری و باخواهش تمنا و...باید از تنت در بیارم ووقتی هم که لباستو میبینی میگی خوشِیِه(خوشگله).امیدوارم بعدها که بزرگ شدی لباسایی که برات میدوزمو که میبینی واقعا" از مدلاشون خوشت بیاد به هر حال باذوق و شوقی این لباسا رو برات میدوزم که تا به حال برای هیچ کس با این ذوق وشوق خیاطی نکردم.
دخترم آرزو دارم بهترین های روزگار و برات جمع کنم وبهت هدیه بدم و همیشه تو رو سالم و شاد ببینم.
شاید دیگه نرسم بیام وبرات بنویسم بازم میگم عاشقتم دختر شیرینم عاشقتم.