خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــزی
دختر قشنگم که دیگه اینقدر قشنگ برامون حرف میزنی و مارو غرق شادی و غرور میکنی،شیرین زبونم گاهی وقتا با حرفایی که میزنی مات میمونم.عزیز دلم الان که دارم برات مینویسم در خواب نازی و منم که اینجام تا برات بنویسم که چقدر شیرینی. از حرفها وکارات برات میگم اونایی که یادم میاد:
هنوز به تخم مرغ میگی :موتِخا و به قاشق میگی:چاقود، به خاله مرضیه ات همچنان میگی سا مضی
اوایل به بابا مهدی میگفتی بابا مِتی بعد بازم مخفشش کردی و میگفتی
بابا تی ولی حالا میگی بابا مهدی.
به عمو اکبر میگفتی اَبَیَر ولی چند وقتیه که درست میگی.
فعلها رو درست میگی ولی وقتی داریم تو خیابون با هم قدم میزنیم و لازمه که دست منو بگیری بهم میگی دستمو بده(به جای اینکه بگی دستمو بگیر یا دستتو بده)
وقتی کاری صرف نمیکنه که انجام بدی هر چی بهت میگم میگی سَستَم(خستم)
همچنان عاشق نقاشی کردنی و ساعتها باهاش سرگرمی مخصوصا" اگر کسی هم کنارت باشه و باهم نقاشی کنید
عروسکاتم دوست داری و هر جا بریم بالاخره یکیشونو همراهت میاری. برات بگم خدا رو شکر فعلا" اهل خراب کردن عروسکات و اسباب بازیات نیستی نفسم تا ببینیم بعدا" چی میشه
هر موقع لباستو عوض میکنم بهم میگی چُجا مییَم(کجا میرم)،بعدم هر کی میخواد بره بیرون میگی چُجا مییی(کجا میری)و بعد هم گریه های بی پایان که منم میام و خلاصه تا به چی راضی بشی ودیگه گریه نکنی اوایل گولت میزدم میبردمت تو اتاق و...ولی حالا دیگه گول نمیخوری و از دم در تکون نمیخوری عشقماینجور موقعها بهت میگیم مگه کَلونتری تو میگی آیه (آره)
به دست هر کسی هرچی میدی میگی بِفَما(بفرما)قربونت برم که 1_2 بار وقتی میگفتی بیا بهت گفتم بیا نه بفرما تو هم یاد گرفتیالبته یه وقتایی هم یادت میره و من
شبا دیگه یاد گرفتی بعد شیر خوردن آخر شب باید مسواک بزنی و سریع شیرتو میخوری اگر پیشت باشم همونجا و اگرم جای دیگه باشم میدویی میای پیشم و شیشتو بهم نشون میدی و میگی تَئو شد(تموم شد)خی دندو(خمیر دندون) و با هم میریم مسواک بزنیم که برای خودش داستانیه،من میگم اول مامان بعد شما و در جوابم میگی ابَل خودم(اول خودم) و کلکل من و شما شروع میشه مدام خمیر دندون میخوای و منو شما که بده و.....تا راضی میشی برات مسواک بزنم و در آخر دوباره خمیر دندون خداحافظی تا فردا شب البته بگما خمیر دندونایی که برات میزم قدِ یه نقطه س
به الا کلنک میگی ایاتُتَنگ و نمیدونم چرا دقیقا" هر بار که ازت میخوام بگی الاکلنگ بعدش که میگی بهم میگی تُتَک (کتک)میخوام و منم چندتا آروم میزنم در باسنت و میخندی و میری،آخه یه بار که اذیت میکردی گفتم بیا تنبیهت کنم و چندتا آروم زدم در باسنت و گفتم نی نی کار بد بکنه مامانش اینطوری کتک میزنه و...و حالا شده بازیت نفسم(ولی قلبا" هیچوقت دلم نیومده بهت تلنگری بزنم دنیای من)
دوشنبه 5/22 با بابا رفتیم بیرون که خلاصه پارک قیطریه رفتیم،که بعدا" برات عکساتو... تو پستهای بعدی میذارم ولی موقع برگشت تو ماشین یه دفعه دیدم داری میگی: بهت میگم بییم دَدَ میگی چشم بعد برگشتی تو صورتم نگاه کردی و گفتی بگو چشم منم گفتم چشمبعد دوباره گفتی:میگم خی دندون میگی چشم و دوباره برگشتی نگاهم کردی و گفتی بگو چشم و منم گفتم چشم و من و بابا(دقیقا" حرفامونو تحویلمون دادی)
خیــــــــــــــــــــــلی دوست داریم عشق ما