آرینا ووروجآرینا ووروج، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

آرینا جونمی

اولین باغ پرندگان

عسلم این عکسا مربوط به 92/2/9هستش که با عمه مهشید به باغ پرندگان شیان رفتیم که روز دوم افتتاحش بود،خیییییییلی قشنگ بود و خوش گذشت و این چند وقت نشد برات بذارم تا بیام برات بگم چرا؟   از این پُله خوشت اومده بود و دوست داشتی فقط روش راه بری     وای عاشق این مرغه شدم انگار شلوار پاشه   اینجا هم خسته شدی و بیشتر رو شونه بابا یا بغل بابا بودی،بابا خیییلی خسته شد عسلم   خییییییییلی قشنگ بود ...
16 ارديبهشت 1392

غذاها وخوراکیها

دخملکم تقریبا" خوش غذایی فقط موقعهایی که مریضی یا داری دندون در میاری مثل الان بد غذا میشی.    همه غذاها رو میخوری ولی علاقه بیشترت به ماکارانی و غذاهای آبکیه که نون توش تلید کنم وبعدم لوبیا پلو و استمبولی پلو و...پلو با ماهی یا میگو هم بدت نمیاد ولی خیییلی نمیخوری. البته در کنار تمام این غذاها باید ماست باشه.سالادم دوست داری مخصوصا"با آبغوره که میخوری ومیگی تووشه(ترشه)   میوه هارو هم همشونو دوست داری ولی موز وخیار و از همه بیشتر تا میوه های تابستون بیاد پارسال که انگورو خیییلی دوست داشتی تا امسال ببینیم به چی بیشتر علاقه داری.              از تنقلات برات ...
9 ارديبهشت 1392

شیرین زبون مامان

زرد:زَد              صورتی:صوتی              قرمز :مِمِز             سبز:سبز        سرمه ای:سُمه ای  بنفش:مَمَش     نارنجی:ناجی           آبی :آبی     پرتقال:مو تِقا       تخم مرغ:مو تِخا              بستنی:بَبَسی  &n...
8 ارديبهشت 1392

شیرین عسل منی

شیرینکم،شیرین عسلم هرچی از کارات بگم کم گفتم و هر روز یه کار جدید یا من یادم میاد ومیام برات مینویسم.   این روزا میری تو اتاق دایی عبدالرضا و اسپره و برسشو گذاشته دم دست شما،بعد موهاتو شونه میکنی و پیس پیس میکنی واز اتاقش میای بیرون میگی دَدَ و اگه کسی نزدیکت باشه دستشو میگیری وبا اون مثلا" میری دَدَ. داییت تو اتاقش یه لیوان بزرگ داره پر از خودکار میری رو تختش میشینی واون لیوانو میذاره جلوت و با خودکارش بازی میکنی شستیشونو میزنی و....وخییییلی این بازیو دوست داری ولی وقتی دایی خونه نیست نمیری سر وسایلش فقط میری دم در اتاقش ومیگی دایی نیست بیرون که میخوایم بریم باید موهاتو شونه کنی وگل سر بزنی و پیس پیس بزنی وبریم. &nb...
8 ارديبهشت 1392

دوباره پارک

عسلم این عکسا مربوط به 92/1/4هستش که طبق معمول اکثر روزا باهم رفتیم پارک به قول خودت سُ سُ بازی که الهی فدات بشم خسته نمیشی و تو طول روز صبح و عصر میگی ماما میم سُ سُ بازی.منم اکثر روزا میبرمت تو ماشینم که میشینی ول کن نیستی و مدام میگی سُ سُ بازی.    آرینا بدو ورود به پارک که خودتو مالک سر سره میدونی وبچه هارو نگاه میکنی وبعدم بهشون میگی نه آریناست (یعنی مال آریناست)    بعدم دیدی دخترا سوار تاب شدن و شما هم دویدی تاب سوار شدی شانس آوردم تو این پارکه از این تابا زیاده   اینجا هم دیدی دخترا رفتن سر سره با تعجب نگاه میکنی   بعدم میخوای بیای پایین بری دنبالشون سُ سُ بازی  ...
8 ارديبهشت 1392

اولین موی دُم اسبی

دیشب دادایی داشت موهاتو شونه میکرد که اومدم تو اتاق دیدم انگار موهاتو میشه از پشت بست سریع دویدم یه کش سر آوردم وموهاتو بستم وخواستم ازت عکس بگیرم مگه وایمیستی همش تکون میخوری.  نمیدونی چقدر نمک شدی حالا عکساتو ببین البته خیییلی با کیفیت نیست.   بعدم امروز کش سرای مامانیو برداشته بودی وبازی میکردی که خاله گفت بیا با گل سرای خودت بازی کن وظرف گل سراتو داد بهت منم پای کامپیوتر بودم دیدم اومدی پیشم یه گلسرتو دادی بهم بزنم به موهات منم زدم وبعد بعدیو دادی و به همین ترتیب تا نتیجه شد این خودت ببین   البته کلی از گل سراتو هم پیچوندم ونزدم فکر کن چی میشد سرت دخمل شیطونم عاشقتم هر روز از روز دیگه...
3 ارديبهشت 1392

اولین شهر بازی

پنجشنبه29 فروردین بابا مهدی اومد دنبالمون و گفت بریم بیرون،بعد گفت عمو اکبرگفته (شوهر عمه مهشید) اگه حوصله داشتی بچه هارو ببریم بیرون وبابا بهم گفت نظرت چیه منم گفتم باشه خلاصه رفتیم دنبالشون وشما هم که عاشق تینا نمیدونی چقدر خوشحال بودی ،بردیمتون یه شهر بازی سرپوشیده تو شریعتی که اسمشو نمیدونم اینجا شد اولین شهر بازی رفتن شما که خیلی وقت بود دلم میخواست ببرمت ولی بابا فرصت نمیکرد بعدشم شام بیرون بودیم وشما تا جایی که جا داشت آتیش سوزوندی اینم چند تا عکس       ا ین مثلا"یه تله کابین بود که با هم سوار شدیم زیاد خوشت نیومد   از این اسبه خیییلی خوشت اومده بود و همش میگفتی بازم ...
3 ارديبهشت 1392

کارهایی که تو این مدت میکنی

عسل عسلم دردونه خونم،اینقدر شیرین شدی که هر چی بگم کم گفتم اینقدر قرتی شدی که فقط میگی آهنگ بذارید من برقصم.عاشق آهنگهای شاد شهرام شپره ای البته هر کدومش یه دوره ای داره الان گیر دادی به آهنگ جدیدش که اِیوَله.بعدم عاشق آهنگ کامیاری به اسم بیا نزدیک من که تو ماشین از اولی که میشینیم تا به مقصد برسیم مدام باید گوش کنیم تا آهنگم عوض میکنیم سریع میگی بابا متی کایا(کامیار) تا موزیک شروع میشه حالا یا کلیپ پخش میشه یا آهنگو میشنوی اسمشو میگی حالا یا کامیار که میگی کایا یا شهرام که میاد میگی اِبَل(ایول) در ضمن قبل تر آهنگهای بروبکسم دوست داشتی مخصوصا" بدو دیره که الانم یه وقتایی یادت میاد و به بابا میگی   بدو دیه(بدو دیره).  تو ...
2 ارديبهشت 1392

آرینا در اتاقش

اول عکساتو ببین تا برات بگم.        ٢٦اُم فروردین دایی عبدالرضا شروع کرد به بازی کردن با شما زیر میز نهارخوری،که چهار دست وپا از زیر میز و صندلیا میرفتیو عشق میکردی تا دادایی رفت به کاراش برسه من اومدم و بعد از بازی باشما وخسته شدن گفتم اینجا اتاق آریناست و عروسکاتو دفتر و مدادتو آوردم وتو هم خیلی خوشت اومد از اون روز تا حالا اینجا شده اتاقت و روزا یه موقعهایی اونجایی وبازی میکنی و بقیورو صدا میکنی و میگی بیا تو اتاق آرینا ...
30 فروردين 1392