شیرین عسل منی
شیرینکم،شیرین عسلم هرچی از کارات بگم کم گفتم و هر روز یه کار جدید یا من یادم میاد ومیام برات مینویسم.
این روزا میری تو اتاق دایی عبدالرضا و اسپره و برسشو گذاشته دم دست شما،بعد موهاتو شونه میکنی و پیس پیس میکنی واز اتاقش میای بیرون میگی دَدَ و اگه کسی نزدیکت باشه دستشو میگیری وبا اون مثلا" میری دَدَ. داییت تو اتاقش یه لیوان بزرگ داره پر از خودکار میری رو تختش میشینی واون لیوانو میذاره جلوت و با خودکارش بازی میکنی شستیشونو میزنی و....وخییییلی این بازیو دوست داری ولی وقتی دایی خونه نیست نمیری سر وسایلش فقط میری دم در اتاقش ومیگی دایی نیست
بیرون که میخوایم بریم باید موهاتو شونه کنی وگل سر بزنی و پیس پیس بزنی وبریم.
خیییلی تمیزی ،دستت یا صورتت یا لباست که کثیف بشه میگی بیشو(بشور)بعدم میگی یُیه یعنی حوله که دست و صورتتو خشک کنی،اگرم دستت خودکاری بشه که دیگه نگو باید پاشم برات بشورم یه روز خودکار دستت بود وهمش دستتوخودکاری میکردی ومنم خسته شدم هی ببرم بشورم یه کار بد کردمدستمو کردم تو دهنم و .....بعد دستتو پاک کردمبعد دیدم دستت خودکاری شد دستتو کردی تو دهنت با آب دهنت پاکش کردی منم که دقیقا" اینجوری بودم
چند وقت پیش با بابا نشسته بودیم حرف میزدیم و شما هم دور ما همش شیطونی میکردی نمیذاشتی گپ بزنیم و بعد بهت گفتم چند دفعه بگم آرینا نکن؟ گفتی آرینا جوون من وبابا دوباره گفتم و گفتی آرینا جوون نازی نازی و منو بابا بازهم و دوباره گفتم چقدر بگم آرینا نکن:شما گفتی 3تا 2تا و ما
عاشق مسواک زدن ونخ دندون زدنی وشبا باید مسواک بزنی وبعدم نخ دندون تازه پریشبا دیدی من خمیر دندون زدم رو مسواکم تو هم گفتی سُس یعنی برای تو هم خمیر دندون بزنم،آخه میسوزی نفسم خلاصه یه کوچولو زدم وبعد خمیر دندونو ازم گرفتی و میگفتی سُس باز مِساک(درشو باز کنم خودت بزنی رومسواکت)،خلاصه کلی بهانه گرفتیو مسواکو خمیر دندون به دست آخر سر خوابیدی
دیگه اصلا" دوست نداری پوشکت کنم هر وقتم پوشکتو عوض میکنم دمر میخوابی ومیگی نه نه خلاصه که اینم برای خودش داستانیه فکر کن روزی چند بار باید برات توضیح بدم که باید پوشک بشی اگه نشی جیشت میریزه رو زمین و....پیف پیف همه جا کثیف میشه و....
بعضی وقتا مثلا"بهت میگیم بیا از اتاق بیرون یا اینکارو نکن یا مثلا" بیا شیر بخور و .....که دوست نداری بیای میگی با بابا یعنی نه بابا که من میمیرم برای طرز گفتنت
برات بگم وقتی من یا هر کسی یه وسیله ای داره که تو نداری و دوست داری بهت بدن میگی:بیبین آیینا ندایه بیبین ،که عاشق بیبین گفتنتم
وقتیم میخوای چیزیو نشون بدی یا مخاطبت بهت توجه کنه میگی:بیبین مثلا"سایه بیبین مامابیبین
وقتی از بیرون یا از جایی صدا میاد یا زنگ در یا تلفن میخوره سریع یه اخم کوچولو میکنی و میگی کیه؟ ماما کیه؟ بعد که برات توضیح میدم بازم میگی ماما کیه دیشب بابابا رفتیم هایپر و تو راه آیینه ماشینمون خورد به یه ماشین سریع گفتی ماما کیه؟ حالا منم توضیح که آیینه خورد به ماشین آقاهه ولی بازم شما کیه؟
از چیه گفتنات نگو که نگوهر چیزیو که نمیدونی چیه میپرسی چیه؟ منم توضیح میدم ودوباره چیه ومن توضیح و..........فدات بشم با این چیه گفتنات
عاشق کرم زدنی کلا"دوست داری قوطیه کرمو بذارم جلو دستت و خودتو کرم مالی کنی یه وقتایی هم یواشکی میرم کرم میزنم و میای میبینی دستامو دارم بهم میمالم سریع میگی ماما کِیِم
هر سوالی ازت بپرسیم که توش چندتا یا چقدر باشه میگی 3تا 2تا بعد میگیم بگو 2تا3تا وشما 3تا2تا
عاشق اینم که جدیدا" به زبون خودت میای برام یه چیزاییو تعریف میکنی از کارایی که کردی یا بازیایی که کردی منم کم وبیش میفهمم که چی داری بهم میگی
عاشق اینم که وقتی آهنگی گوش میدی خودتو تکون میدی و باهاش زمزمه میکنی بعضی از کلمات تو آهنگو هم میگی بیشتر این کارو تو ماشین میکنی وقتی تو عالم خودتی
چند وقت پیش با خاله مرضیه و عمو حمیدرضا رفتیم شیان و شما هم که همش شیطونی میکردی و بعد باب دستتو گرفت ولب جدول راه میرفتی و بهت گفت ماشالله وشما گفتی ماشایا و از اونروز یه وقتایی میگی
از آفرین گفتنت بگم که یاد گرفتی :وقتی کار خوب میکنی یا ازت سوال میپرسیم درست جواب میدی برات دست میزنیم ومیگیم آفرین حالا یاد گرفتی وقتی ازمون سوال میکنی و جوابتو میدیم دست میزنی ومیگی آفرین
امروزم یاد گرفتی میگی اِی اَیَک یعنی ای کلک (خالت بهت یاد داد)
(الان که دارم برات مینویسم شما در خواب ناز بعد از ظهری)