سومین سالگرد ازدواج با دردونمون(92/7/6)
دردونه و یه دونۀ ما امروز(92/7/6 ) سومین سالگرد ازدواج ما هستش که تو در کنارمونی و بهترین لذتها رو تو این دوران در کنار تو چشیدیم و چه خوب که مامان تو هستم و چه خوب که تو مارو به عنوان پدر و مادرت انتخاب کردی.
میخوام برات بگم تا بدونی که مامان و بابات در 5اُم دیماه سال81 عقد کردن و در 6اُم مهرماه 84 هم زندگیه مشترکمونو شروع کردیم و خدا شمارو 12تیرماه 90 به ما هدیه کرد و من واقعا" هر روز خدارو شکر میکنم که چنین دختر نازی بهمون هدیه کرده و ازش میخوام کمکمون کنه تا پدر و مادر خوبی برات باشیم و تو رو خیــــــــــــــــلی خوب بزرگ کنیم و همه چیز رو برات فراهم کنیم نفسم.امیدوارم زندگیمون در کنار دردونمون همیشه سبز باشه .
همسرم ودخترم بینهایت عاشقتونم
دخترم عصر روز سالگرد ازدواجمون بابا اومد دنبالمون و بردمون شهر بازی و چقدر خوشت اومده بود و سوار بازیا میشدی و ول کنشون نبودی الانم به بابا میگه منو میبری شهر بازی بابا هم میگه دختر خوبی باش چرا که نه؟
بعد هم شام رفتیم رستوران آرش که من غذاهاشو خیـــــــــــــــــــلی دوست دارم.
اینم از سالگرد ازدواج امسالمون که واقعا در کنار شما خیـــــــــــلی خوش گذشت و از دیدن شادی تو ما هم شاد بودیم.
حالا عکسامونو ببینیم باشه
بعد از شهر بازی یه کوچولو تو ماشین خوابت برد تا رسیدیم دَم رستوران بیدار شدی عشقم
ممنونم همسر خوبم واقعا" خوش گذشت