آرینا ووروجآرینا ووروج، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

آرینا جونمی

آرینا نگو بلا بگو

1392/3/26 19:59
نویسنده : مامان مریم
515 بازدید
اشتراک گذاری

آرینا جونَم،نفسم،امیدم که هر چی از این حرفها بزنم کمه اینقدر بلا شدی که من نمیتونم خییییلی ازت دور بمونم و هر کجا که باشم دلم میخواد سریع بیام پیشت. برات گفتم که این روزها آموزش رانندگی میرم و هم باشگاه یه روز در میون کلا"صبح تا ظهر نیستم و کلافه میشم برای تیرماه دیگه اسممو باشگاه ننوشتم تا رانندگی تموم بشه که فکر کنم حالا حالا ها کار دارهخجالتزباندر ضمن به خاطر همین کم میام وبت ودوست دارم زمان بیشتری باتو باشم(موقع رانندگی خییییلی هول میشم دیشب تولد عمو فرشاد(شوهر عمه سمیه)بود و دور هم بودیم و...موقع برگشت بردیمت پارک همیشگی (دوربین نیاورده بودم) بازی کردی وموقع برگشت بابا گفت بشین پشت ماشین ومنم نه و...که نشستم که یه کوچولو رفتم که دیدم آقا پلیسه با موتور جلومه منم هول شدم نفهمیدم چی شد خییییلی خوشگل زدم بهش(البته خییییلی یواش که با موتورش یه کم کج شد)خجالتنیشخند اومد وگفت خانوم شما اصلا" گواهینامه دارید و....من وبابا هم عذر خواهی ولی ولکن نبودا منم عصبانیخلاصه که یه کوچولو بابا نشست و دوباره من نشستم که خیییلی جالب نبود و فکر کنم کلی تو دلش بهم خندیده قهقههالبته هیچی نگفتا و خودمقهقهه تو هم تعجب کرده بودی که من رانندگی میکنم البته نباید میشستم چون تازه 3جلسه بود که رفته بودم رانندگی وخیلی چیزی یاد نگرفتم به هر حال. 

چند وقتی میشه میخوای تمام کاراتو خودت بکنی جالب اینجاست که من میبینم اکثر بچه ها وقتی میخوان یه کاریو انجام بدن میگن خودم ولی شما میگی آیینا خودش بَیَده یا میتونه خلاصه که خیییلی شیرین شدی و کمی هم جوابمو میدیو با ما مخالفت میکنی عشقم و یه جاهایی خیلی کلافه میشم ولی خوب جیگر خانوم چی میتونم بهت بگم مدام صدا که میاد میگی چی بود کی بود

مکالمت همین الان با خالت:

 خورشید خانوم: خی نانوم    بکش:بتش   آرینا نداره:آیینا نَدایه   

ساعت بده من، چوجاست،این چیه ؟ زد(میخوای بپرسی این چه رنگیه میگی این چیه؟) 

شما:صویَتیه بتش ،خاله:چی بکشم؟ماه بکش خاله:چی بکشم؟شما:دَیب بکش(قلب بکش)  

ببینم اونو میکشم  اشی بذار(اشلی بذار که عاشق اشلی هستی) 

ماه بتشم اونو بتشم اینو بتشم(بتشم:بکشم)  

دستبند خالتو برداشتی و میگی دسته آیینا ببند 

سا مضی (خاله مرضیه)اینو بگو اَپتو اَپَتو (رَپتو آی رَپَتو که تو سمنو آی سمنو میگه)و.........      

دیگه قشنگ یه جمله میگی الان گفتی:

مامانی تو اتاقه بازی میتُنه 

داری به داییت میگی :بیا شوچویات (شکلات)بدم

الانم اومدی بهم میگی: ماما میم شوچویات بِخَی

الانم یه مداد برداشتی میخوای تو ابروی خاله مدادبکشی ومدام داری میگی بِکشم و بعد میگی یاک(لاک)بیایَم یاکِ صویَتی بیایَم یعنی داری منو دیوونه میکنی خیییلی بلا شدی فقط میخوام بخورمتخوشمزه

کلیپ سمنو آی سمنو رو هم خیییلی دوست داری و جدیدا" خیلی میگی سمنو بذار آیینا بیبینه وخاله برات میذاره و توش نشون میده تو دلشون نی نی دارن ودیدی عمه مهشیدم تو دلش نی نی داره راه میریو میگی آیینا دلش نی نی دایه وشکمتو میدی جلوخنده

وقتی داری از جایی میفتی میگی آیینا نَفِه(نیفته)

مامان فدات بشه هر روز از روز دیگه شیرین تر میشی امروز متوجه شدیم که جدیدا" خیلی خوشگل زیر چشمی نگاه میکنی.

 

میدونم با دامن نباید کتونی پات کنم ولی نمیدونم چرا با کفش مهمونیت میخوری زمین وبا کتونی راحت تری دیشب که میخواستیم بریم تولد عمو فرشاد اومدم کتونیاتو پات کنم گفتی نه وکفشای مهمونیتو نشون دادیو گفتی این خوشِیُه بیپوشم و گفتم نه این(کتونیت) وتو بلند گفتی نه خوشِیِه بیپوشمقلب که منم اطاعت امر کردم عشقمماچ(این عکسات برای 12 خردادماه هستش)

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان آرمينا
27 خرداد 92 0:48
فدات بشم آرينا جون كه ينقدر شيرين زبوني عزيزم
چه عجب مريم جون آپ شدي دلمون واست تنگ شده بود عزيزم به يه سرگرمي دعوتت كردم دوست داشتي بيا وبم


خدانکنه دوستممنم خیییلی دلم براتون تنگ شده ولی واقعا" خیییلی کار دارم باید یه دله سیر بیام پیشتون
ما مان آیسو وآیسا
27 خرداد 92 14:42
وای عزیز دلم چقدر این دخملی شیرین زبانی میکنه مریم جونعکساشم خیلی نازن...شوچویاتش ناز نازی


ممنونم عزیزم
الناز مامان بنیا
27 خرداد 92 14:57
عاشقتم بجهههه


فدات شم دوست خوبم برای الناز جونم وبنیا جونم
مامان آوينا
27 خرداد 92 15:20
عزيزم چقدر خوشگل و شيرين شدي
منم تازه ميخوام برم رانندگي البته چند بار آقاي شوهر بهم ياد داده اما ميترسم.
پيشاپيش تولد 2 سالگي فرشته كوچولومون مبارك


مرسی از محبتت عزیزم.حتما"برو موفق میشی
نازنین خواهر نیکو
28 خرداد 92 17:51
چقدر ناز و ماه شدی آرینا جونم.


مرسی گلم
لیلا مامان پرنیا
30 خرداد 92 11:36
عزیز دل خاله حسابی مستقل وخانم شدی وصد البته شیرین تر از قبل



مریم جون موفق باشی امیدوارم زود زود گواهینامت رو بگیری

فدات شم دوست خوب خودم ممنونم از محبتت
زهرا
30 خرداد 92 12:41



نرگس مامان باران قلنبه
31 خرداد 92 16:43
قربونش برم کلی شیرین زبون شده
وای ماشالا خیلی بامزه حرف میزنه دوسه بار خوندم وکلی خندیدم
ببوسش از طرف من


قبل از همه ممنونم که به ما سر میزنی وشرمنده از اینکه کمتر میام پیشتون خیییلی دلم براتون تنگ شده خییییلی مشغولم.
همیشه لطف داری عزیزم برای باران جونم ومامان خوبش
مامان آروبن(مریم)
2 تیر 92 12:30
آمدنت چون رستاخیز، عدل گستر است
و چون سپیده صبح،نوید آغازی دوباره برای همه خوبی هاست .
میلاد مهدی موعود بر شما و خانواده محترم مبارک باد.



ممنونم عزیزم بر شما هم مبارک
سارا مامانی شیدا
3 تیر 92 9:17
وایییییییییی سیرین زبون بخورمت
مامان مریم اسپند فراموش نشه


لطف داری دوست خوبم
نازنین
7 تیر 92 16:00
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه.
خواستم بگه نیکو تو مسابقه ی نی نی وبلاگ شرکت کرده.اگه ازش حمایت کنید و بهش رای بدید یه دنیا ممنونتون میشیم.


حتما" خانومی بروی چشم