اسباب بازیهای مامان
نفسم اینا عکسای اسباب بازیهای کودکی منه که باهاشون خاطرات زیادی دارم،خاطراتی که منو تا خود کودکیم میبره وحال وهوای اون دوران رو برام تداعی میکنه،روزهایی که وقتی صبح چشمامو باز میکردم با هاشون بازی میکردم تا شب که دوباره به خواب برم.
البته خییییلی اسباب بازیهای دیگه هم بود،ولی اینا سالم بودند ومامانی برام نگهشون داشته بود وبعضی هاشونم که مشترک با داداییها وخالت بود که گذاشتم برای اونا.
اینا یادگاری از عمه بزرگمه که خدا رحمتش کنه که هر موقع هر اسباب بازی که میدیدم برام میخرید ولی اینا سوغاتی بود که از مشهد برام آوردوچقدر عمه جونم دلم برات تنگ شده وهمین الان چقدر دلم هواتو کرد،خیییلی زود از پیشمون رفتی.
اینم یادگاری از عممه
این هلکوپتر یادگاری از مشهد که با مامانی وبابایی ودادایی وقتی 5سالم بود رفتیم.
این سفینه هم یادگاری از مامانی و بابایی که برام گرفته بودن.
روزگاری بود که به سرعت گذشت یادش خوش.