آرینا ووروجآرینا ووروج، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

آرینا جونمی

آرینا و کارها و حرفای شیرینِ مثل قندش

1392/9/13 17:08
نویسنده : مامان مریم
350 بازدید
اشتراک گذاری

    شیرین زبونم،عشقم،نفسم نمیدونی چقدر شیرین زبونی آخه  

بابا مهدی 9/7 اومد خونه و خیـــــــــلی خسته بود و منم پیشش نشسته بودم و حرف میزدیم،شما هم مشغول بازی بودی که اومدی پیش ما و به بابا گفتی:خوابت میاد بابا گفت:نه بابا جون بعد رو کردی بهش وگفتی: اعصابت خورده. من و باباتعجب

آخه ما چی کارت کنیم اینقدر چلوندیمتبغل بعد بابا بهت گفت خستم بابا سر کار بودم خستم.    

 صبح9/9 بردمت حموم از قبلش گیر دادی که لاکامو پاک کنم و....منم لاکاتو پاک کردم دوتاییمون لاک قرمز زدیم و گفتم اگه سامضی(خاله مرضیه) لاک دیگه ای زد اینو پاک نمیکنیما گفتی باشه،سامضی هم از همه جا بی خبر لاک آبی زد و قصۀ ما شروع شد گیر دادی که لاک آبی بزنیم منم که نمیخواستم کوتاه بیام گفتم نه که نه هر موقع اینا خراب شد. بعد دیدم از اتاق رفتی بیرون و چند لحظه بعد اومدی ناخن شصت دست راستتو بهم نشون دادی و میگی ببین خراب شده حالا بریم آبی بزنیم منمتعجبولی بازم رو حرف خودم وایستادم وگفتم همش باید خراب بشه و شروع کردی به غُر زدن منم مَحَلِت نذاشتم بیخیال شدی و رفتی ولی بعد از ظهر 9/10 دوباره شروع کردی و منم حرف خودمو زدم بعد دیدم رفتی تو اتاق سامضی و گفتی مامان مَیَم اجازه داد و بازمنتعجببغلولی با اخم اومدم تو اتاق و گفتم من کی اجازه دادم کارت اصلا" خوب نبودا دفعه آخرت باشه ها و اصلا" منو نگاه نمیکردی و بعد زیر چشمی نگاهم میکردی منم برای اینکه خندم نگیره از اتاق اومدم بیروننیشخند(اینم اولین دروغ دخمل ووروجک من) 

همچنان عاشق رقصیدنی با آهنگ نازنین مریم (به قول خودت نازمیم مَیم)،وقتیshow نگاه میکنی تمام توجه ات به لباسا و موی خانوما و رژشونو و.....هستش پدر مارو در آوردی همش میگی موهام کوتاه و مثل خانومه نیست و....ما هم میگیم خانومه هم کوچیک بوده موهاش کوتاه بوده تو هم بزرگ بشی موهات بلند میشهتازه از این کش سرا که آویز داره برات خریدیم میبندیم به موهات که مثلا" موهات بلنده یه وقتایی قبول میکنی یه وقتایی هم فایده نداره وهمشگریه.یه روز دیدی مامانی یه دامن پوشیده تکون میخوره آخه جنسش حریر بود و وقتی مامانی راه میرفت خیلی تکون میخورد،گریه کردی میگفتی دامن من تکون نمیخوره آخه دامن تو لی بود خیلی تکون نمیخورد فرداش یه دامن کلوش برات دوختم که تکون بخوره و دیگه کلی داری کیف میکنی وموقع رقص حتما" دامن پات میکنیماچقلب

 رژلبم خیلی دوست داری،هر روز با هم سرش صحبت میکنیم نمیدونم چرا شبا موقع خواب یادت میفته، بهت گفتم فقط مامانا رژ واقعی میزنن نی نی ها رژ الکی میزنن تا بزرگ بشن و قدِماماناشون بشن ،هر روز میگی بزرگ شدم قدِ تو شدم از رژت میزنم و.....

هرموقع مامانی یا بابایی بهت میگن بوس بده و تو بوس نمیدی یا حرفشونو گوش نمیکنی.برمیگردی سمت من و میگی بابای توئه یا میگی مامان توئه،منم میگم آره خیلیم دوسشون دارم بعد میری بهشون بوس میدی یا حرفشونو گوش میدیماچقلب

ظهر9/10 ساعت 3 بعداز ظهر اومدم بخوابونمت گفتی مامان آستین شلوارم رفته پایینبغلماچ   آخه چه پارسال چه امسال با پاچه شلوارات و آستین لباسات درگیری یه ذره بره بالا باید بیاد پایین بدترین موقعش هم نصف شبه که منوچند بار به خاطر این مسئله بیدار میکنی تا پاچه شلوار یا آستینتو بکشم پایین هر وقتم که میرن بالا میگه آستینم اومده پایین یا شلوارم اومده پایین هر چیم میگم بگو رفته بالا شما حرفه خودتو میزنیماچ  

از غذا خوردن و میوه خوردنت بگم که خیلی بازیگوش شدی اصلا" نمیخوای یه دقیقه بشینی سر میز غذا هم رو صندلی وایمیستی یا فقط میخوای بشقابتو پر غذا کنی و...خیلی وقتا میوه یا غذاتو مثلا" عروسکات بهت میدن و اونموقع غذا میخوری تازه یه وقتایی هم خودت گیر میدی که کدوم عروسک باید بهت غذا بده وگرنه نمیخوری یه روز میام با یه پست کامل از عروسکات وبازی تو با اونا.

آقاهه مُرد:آقاهه مُردشد     حوصله ام سر رفت:حوصله ام دَر رفت 

شوفاژ:فوفاج       

 

کلمات انگلیسی هم که تا این لحظه بلدی هم ایناست:  

mum,dad,girl,boy,toy,chick,bed,hat,shoe,foot,fish,baby,cat,ball   

آرینا جونم الان 2 سال و 5 ماه و 1 روز و 6 ساعت و 7 دقیقه و 52 ثانیه سن داریماچقلب 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آرمينا
15 آذر 92 19:42
واي عزيزم چه جيگري شده اين آرينا خوشگله دلم ضعف ميره واسه اين شيرين زبوني هاي دخترونه
مامان مریم
پاسخ
ممنونم عزیزم شاد باشی
مامان بردیا شیطون
16 آذر 92 17:47
افرین دخمل باهوش شیرین زبون
مامان مریم
پاسخ
ممنونم خاله جون میبوسمتون
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
17 آذر 92 10:55
ای جوووووووووووووونم فدا بشم با این شیرین زبونیات مریم جون قضیه لاک زدن خیلی با حال بود کلی خندیدم فکر کنم باید برید دم سامضی آرینا رو ببنید که بدون هماهنگی با شما رنگه لاکشو عوض نکنه دوستم
مامان مریم
پاسخ
خدا نکنه عزیزمهر روز من با این وورووجک داستان دارم جاتون خالیه که ببینید به چه چیزایی دقت داره
سارا مامانی شیدا
19 آذر 92 10:16
قربون این دختر شیرین زبون و باهوش چقدر جالبه وقتی کارای آرینا جونم رو میخونم انگار بعضی جاهاش رو خودم نوشتم کاراشون دقیقا مثل همه این فرشته کوچولو ها راستی در مورد رژ لب من از این نرکننده های لب که ویتامینه هم هست و رنگشم صورتی و قرمز و ... خریدم و بهش گفتم رژلبه خودت باشه گذاشته تو اتاقش و دیگه به مال من دست نمیزنه
مامان مریم
پاسخ
خدانکنه عزیزم خیلی لطف داری آره دوستم کارهای این ووروجکا خیلیاشون مثل همه،راستش دوست ندارم به این زودی رژلب بهش بدم چون آرینا خیلی با دقته واز اونجایی که میشناسمش مطمئنم اگه از این برق لبا بهش بدم گول نمیخوره واونوقت کچلم میکنه که مال تو رنگ داره و مال من نداره خیلی به همه چیز دقت داره و ریز میشه در ضمن اینکه فکر میکنم بازم مواد شیمیایی و الان زوده عزیزم ممنونم از راهنماییت برای دوست خوبم وعسل خانوم