آرینا ووروجآرینا ووروج، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

آرینا جونمی

شیرین ترین عسل دنیا

1392/2/23 16:48
نویسنده : مامان مریم
355 بازدید
اشتراک گذاری

دخمل من اینقدر شیرین شدی که اندازه نداره و من نمیتونم برات توصیفش کنم شاید بعدا" فیلمهاتو ببینی و متوجه بشی چی میگم.

دیشب ساعتای ١٠-١١ به بعد اینقدر انرژی داشتی که من مونده بودمتعجب من و بابا ودایی علیرضا داشتیم پازل دایی رو درست میکردیم وغرق اون بودیم تو هم با دایی عبدالرضا بازیو بدو بدو،نمیدونم چی از کارات بگم جدیدا" صداتو کلفت میکنی و صدامون میکنی و خودت میخندیو دَر میری.روی صندلی نهار خوری رفتی بعد رفتی روی میز نهارخوری وگفتی خوبه به به که مامانی دید و گفت آرینا منتظرمثل فشنگ اومدی پایین البته به اینجا ختم نمیشه تا دیدی مامانی نیست دوباره اومدی رو میزو..بعد که رفتی پایین بازم بدو بدو یه جا بند نمیشی اومدی سراغ ما و به پازل دست میزدی و هر چی میگفتم آرینا دست نزن گوشت بدهکار نبود ومیگفتی آیینا دُ اُست که یعنی آرینا درست کنه دوباره رفتی پیش دایی عبدالرضا و کمی پای کامپیوتر کارتن دیدی وبعد دوباره بازیو بازیو... خلاصه که موقع خواب شد خالت اومد پیشمون و بعد نمیدونم چی گفت خندیدم یه دفعه دیدم صداتو کلفت کردیو میگی نخند خاله متوجه نشد من براش گفتم وخالهماچوبعد دوباره خندیدم و تو دوباره گفتی ماما میم نخند وخلاصه منو خالتخندهبعد که خاله رفت گفتم آرینا بخواب فردا بریم دَدَ و تو گفتی نه بابا ومنخندهدیگه کلا"جوابمو میدی عسلم بعد خواستم رو پام بخوابونمت که اصلا"حریفت نشدم وگفتم دایی بیاد بخوابه گفتی بیاد ودایی علیرضا اومدو اَداتو در آورد شیشیه چوچویه،آبه چوچویه(متاسفانه چند روزیه که دندونای آسیاب آخر از فک پایینت داره میاد بیرون خیلی وابسته به شیشیه کوچولوی آبت شدی و من خییییلی ناراحت این مسئلمناراحت)و سریع گذاشتی دهن دایی البته نخوردا زبان بازم نخوابیدی و دایی رفت.بعد یه پشه اومد ومن خواستم با دستام بکشمش و..دیدم بلند شدی ٢-٣بار دستاتو زدی بهم و بعد سرتو گذاشتی رو بالشت اول متوجه نشدم بعد دیدم میگی موچه(بعضی وقتا به پشه میگی مورچه)تازه فهمیدم ادایِ منو در آوردیو مثلا" پشه کشتی ومن دیگه خوردمت وبهت گفتم آرینا پشه بکش و دوباره تکرار کردیو باباومنخندهماچبغلبعد گفتی نخند حالا مگه خندمون بند میومد ما میخندیدیم و شما میگفتی نخند،بعدم بالاخره خوابیدی.  

دایی علیرضا برام گفت میدونی بادِ بادکنش که خالی شده چی میگه گفتم نه،که دایی برام تعریف کرد که میگی یایا کَدِه هیس(لالا کرده هیس)،فدات بشم که چه عالمی برای خودت داری و مامانت هلاکتهقلب 

دیروز ظهر که از خواب بیدار شدی یه کوچولو نق نق میکردی و بیخیال نمیشدی گفتم آرینا مامان منه وهمش بهت میگفتم مامان شیر بده،آبه بده،  به به بده و...میخندیدی و منظورمو فهمیدی دیگه نق نزدی و این شده بازیمون که میشی مامانم و با هم بازی میکنیم تازه مامان داییها و خالتم میشی و...میخندی. 

 

دیگه برات بگم از وقتی هواپیما سوار شدیم عاشقش شدی ومدام میگی هَپیما و دستاتو میبری بالا اَبا آسمو (هواپیما تو ابرا و آسمون)بعد ازت میپرسم آرینا با هواپیما کجا رفتی برام میگی اَبا آسمو(ابرا آسمون).  

  شکلکهای جالب آروین

 عسل خوردنیه خودمی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

arzanigallery
23 اردیبهشت 92 17:03
می خواستم بدونم به وسایل سنتی و ایرانی علاقه مندی یا نه؟! اگه دوس داری کیف های متفاوت و زیبا داشته باشی یا وسایل تزئینی که بو و رنگ ایرانی و سنتی داشته باشه می تونی به سایت ما سر بزنی اینم بگم که قیمتاش خیلی مناسبه کافیه با جاهای دیگه مقایسه کنی اونوقت متوجه می شی.....کارما حاصل زحمت هنرمندان زحمتکش ایرانیه...با هر خریدی یه هدیه هم دریافت می کنی خوشحال می شیم شما رو تو سایت خودمون ملاقات کنیم...اگه دوست داشتین می تونید سایت مارو به دوستاتون هم معرفی کنید با تشکر گالری ارزانی http://arzanigallery.ir خوشحال می شیم شما هم نظراتتون رو در سایت درج کنید و ممنون میشیم لینک ما رو در قسمت پیوندهای وبلاگتون قرار بدید
سارا مامانی شیدا
25 اردیبهشت 92 10:09
عسل شیرین و خوشمزه
مامان مریم اسپند یادت نره


ممنونم لطفته عزیزم
لیلا مامان پرنیا
25 اردیبهشت 92 20:14
قربون تو شیرین خوردنی خودم برم میبوسمت هزارتا


خدانکنه دوستم برای دوست خوبم وپرنیا جونم
الناز مامان بنیا
26 اردیبهشت 92 9:47
قربونت برم من که هواپیما دوست داریییییییی


خدا نکنه دوستم،خاله خیییییلی هواپیما دوست داره