اولین مسافرت سال 92(کیش)
سلام عسل مامان چند وقتی بود که دلم یه مسافرت میخواست و به بابا گفتم،چون عیدم به خاطر مشغله بابا نتونستیم یه مسافرت بریم،سه شنبه 2/10ساعت 12 بود که بابا زنگ زد و گفت اکبر(شوهر عمه ) رو فرستادم بلیط بگیره برای کیش حالا ببینیم چی میشه منم از یه طرفاز طرف دیگه که بعد تماس گرفت که بلیط برای ساعت 6:30 عصر گرفته شده،منم که دیگه بدو بدو بیرون کار داشتم رفتم واومدم و وسایلمونو جمع کردم و ساعت 4:15 بابا اومد دنبالمون به همراه خانواده عمه مهشید.حدودا"ساعت 5:30 هم فرودگاه بودیم شما هم که همش شیطونی یه جا بند نبودی خلاصه که ساعت 7 هواپیما پرواز کرد و شما مدام با این چراغهای بالا سرمون ور میرفتیو روشن و خاموشش میکردی و میخواستی بین صندلیا راه بری و .....که منم تا رسیدیم ساعت حدودا" 9 بود.بعد تاکسی گرفتیم و اول رفتیم خونه ای که دوست بابا و عمو اکبر از تهران رزرو کرده بود و ساحلی بود که وقتی دیدیم خوشمون نیومد و به راننده گفتیم هتل خوب میخوایم با امکانات خوب که ما رو برد هتل آرامش،هتل خوب وتمیزی بود اتفاقا" رضا صادقی هم همون طبقه ای که به ما نشون داد اتاق گرفته بود وسه شب تو کیش برنامه داشت.ولی اتاقش کوچیک بود چون شما از تینا جدا نمیشدی تصمیم گرفتیم اتاق 4 تخته بگیریم که هتل آرامش اتاقش کوچیک بود،خلاصه بازم سوار تاکسی شدیم و هتلا رو دیدیم تا راننده تاکسی ما رو برد هتل لوتوس که دیگه بابا و عمو اکبر رفتن و دیدن و گفتن خوبه و... دیگه همونجا اتاق گرفتیم (اتاق 206 طبقه اول) وشما تو لابی فقط بدو بدو میکردی
شب اول که به استراحت گذشت و چهارشنبه صبح بعد خوردن صبحانه رفتیم مراکز خرید و خرید کردیم. ظهرم استراحت کردیم و عصری رفتیم ساحل شبم رفتیم کشتی تفریحی آرتمیس که برنامه موزیک بود و شما همش رو میز بودیو نانای میکردیو همه تماشات میکردن ولی اجازه فیلمبرداریو عکاسی نمیدادن... بعدم رو عرشه بودیم وخیییلی خوش گذشت شامم تو کشتی خوردیم ولی شما اصلا" نخوردی تو مسافرت خیلی بد غذا شده بودی،بعدم برگشتیم هتل بعد از کمی ورجه وورجه خوابت برد.
اینجا لاکا رو دیده بودیو ول کنشون نبودی
موقع رفتن به ساحل خوردی زمین پات زخم شد مامان فدات بشه که کُلیم گریه کردیو تا مدتی بغلم بودیو بغل هیچکس نرفتی
خواستی بری آب بازی وقتی با بابا رفتی خیلی خوشت نیومد و میگفتی بَیَل(بغل)
کشتی تفریحی آرتمیس(مصادف شد با روز مادر)
صبح پنجشنبه هم رفتیم خرید تا ظهر بعد هم کمی استراحت کردیم وساعت 2:30ماشین دم در هتل بود رفتیم پارک دلفینا که اول ورود رفتیم باغ پرندگان که مصادف شد با ماهگردت.
بعد هم کلاسیک شو که بد نبود شما شعبده بازیو و....نگاه میکردیو مثلا"اداشونو در میاوردی ومن وبابا اونجا هم اجازه عکس وفیلمبرداری نبود.
بعد هم آکواریوم(که خیییلی عکس گرفتم و بخوام همشو برات بزارم خیییلی شلوغ میشه)
عسلم بقیشو بریم ادامه مطلب
بعد هم رفتیم برای دیدن برنامه دلفینا که مامان و بابا عاشق دلفینن وکلی لذت بردیم ولی شما خسته شده بودی ورو صندلیا میرفتیو بهانه میگرفتی که ازت کلی فیلم گرفتم.
اینجا میخواستم تنهایی کنار این فُک بشینی ولی اجازه ندادن
آخر برنامه هم عکس کنار دلفین به اسم سالی که خیلی ناز بود
بعد از برنامه دلفینا هم رفتیم پرشین شو که من خیلی خوشم نیومد ودیدم بیرون سالن محوطه بازیه بچه ها بود با شما رفتیم اونجا شما کلی کیف کردی و در آخر با گریه اومدیم هتل.
از استخر توپ خوشت نمیومد ولی بعد خوشت اومد
اینجا میخوای از این قسمت بیای بیرون.
که بعد یاد گرفتی با یه سرسره میای تو وبا اون یکی میری بیرون
بعد هم مداد شمعیها رو دیدی وشروع کردی نقاشی که هیچ بچه ای هم نبود
ولی بعد از چند دقیقه دورت شلوغ شدو بچه های دیگه هم میخواستن بیان نقاشی کنن که جا برای نشستن نبود
شبم از خستگی بیهوش شدی اینم عکسی که صبحش ازت گرفتم که بیهوشی قلب من
جمعه صبحم ساعت 9 رفتیم کشتی آکواریوم که اونم جالب بود و خوش گذشت ولی از گرما کلافه شده بودی
آرینا رو اسکله
بعد هم رفتیم پاساژ بین المللی ونوس کلی سوغاتی و....خریدیم وشما فقط بدو بدو
بعد از ظهرم پاساژ پردیس
تو پاساژا فقط همین قسمت بودیو هزار بار بالا میرفتیو پایین میومدی
عصری هم رفتیم لب آب و بعدهم رفتیم هتل وسایلمونو برداشتیم و رفتیم فرودگاه که پروازمون تاخیر داشت و خیلی معطل شدیم.
تو فرودگاه گیر داده بودی به این نی نیه و بعد که با مامانش صحبت کردم گفت که متولد نهم تیر 90 یعنی 3روز از شما بزرگتر بود
دیگه خسته شده بودی اینجا دراز کشیدی
اینا هم یه سری عکس از شیطونی شما در لابیه هتل
اینجا گیر دادی آب بازی که من از کارکنان اجازه گرفتم که بری تو باغچه ومثل همیشه ول کن آب بازی نبودی
وقتی شب اول اومدیم تو هتل رو این فرش نشستی کلی برات توضیح دادم که کثیفه و...تا دیگه روش نشینی
اینجا هم دیدی کفشاشونو میان تمییز میکنه شما هم همون کارو میکردی
اینجا هم گیر داده بودی به کیف عمه
دم در هتلیم ژست میگیری ازت عکس بگیرم
اینا هم لباسا و اسباب بازیهایی که از کیش برات گرفتیم.
فعلا"بای بای تا مسافرت بعدی