آرینا ووروجآرینا ووروج، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

آرینا جونمی

اولین قدم زدن زیر بارون جیگرم

1391/8/26 4:43
نویسنده : مامان مریم
792 بازدید
اشتراک گذاری

4شنبه(91/8/24 ) صبح ساعت 10 از خونه اومدیم بیرون بریم خونه مامانی و هوا ابری بود منم گفتم تا بارون نگرفته بریم. وقتی از تاکسی پیاده شدیم وچند قدمی رفتیم نمیدونی مامان چه بارونی گرفت وخلاصه مامانی باچتر اومد دنبالمون وکمی که راه رفتیم بارون کم شد وشما اولین قدمهاتو زیر بارون رو زمین بارون دیده گذاشتی. شکلکهای جالب اروین

 

اینجا به مامانی میگی دستمو بگیر.. 

دست در دست مامانی زیر بارون

 

  

  

بعدم که رسیدیم تو کوچه دیدیم داییتم بیرون بوده به خاله زنگ زده وخاله گفته ما هنوز نیومدیم ودایی کلی این کوچه واون کوچه کرده مارو پیدا نکرده وشما هم که دیگه تو خونه نمیومدی وتو کوچه راه میرفتیو منم تند تند ازت عکس میگرفتم.

 

  

یه خورده که گذشت دیدیم بابایی هم که با ماشین بیرون بوده.گفت فهمیدم که هنوز نرسیدید اومدم دنبالتون وپیداتون نکردم و بعد دید قرتی خانوم ول کن ددر نیست ونمیاد بریم تو خونه ومامانت همچنان عکس میگرفت.

 

  

اینجا هم به دایی گفتم پس خودم چی؟

  

وبعد که رضایت دادی و رفتیم تو خونه غذا خوردیو بعد از مدتی بردمت بخوابونمت،آرینای من خییلی وقتا دوست داری اینطوری بخوابی وسرت ومیذاری روصورتم یا به همین حالت سرتو میذاری رودستم تو بغلم خوابت میبره البته معمولا"آخرشبا که میخوام بخوابونمت.واینجا سریع دایی علیرضا ازمون عکس گرفت.مامان فدات بشه با این خوابیدنت که چه کیفی میکنم من.

 

         

عصرشم با مامانیو خاله خودمو وخاله شما ودادایی رفتیم تا شریعتی که خرید کنیم . منم برای شما دستکش خریدم و این هم شد اولین دستکش دخملیم. هوا ابری بود تا بیایم سوار ماشین بشیم بارون شدید شد وبعدم تگرگ و رعد وبرق که فکر کنم ترسیدی وکلی گریه میکردی جیغ میزدی وهمه توماشین تلاش میکردن آرومت کنن وچه ترافیکی هم بود ولی بالاخره رسیدیم وشبم بابا اومد دنبالمون.  

اینم از این روزمون.          شکلکهای جالب اروین    

 

اینم اولین دستکش هات عسلم مبارکت باشه 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان ساجده
26 آبان 91 13:19
عزیزم دستکش نو مبارک


مرسی عزیزم
مامان ساجده
26 آبان 91 13:19
ای جانم که ترسیدی
متین که تگرگ و دید فکر کرده بود دوش حمامه


واقعا" چه نمکیه خداییش
محبوبه مامان الینا
27 آبان 91 8:10
قربون اون قدمهای کوچولوت انشااله با این پاهای نازت قدمهای بزرگی تو زندگیت برداری و به انسان نمونه و موفق باشی عزیزم


خدا نکنه خانومی،امیدوارم دوستم ممنونم از آرزوی زیبایت همچنین برای شما
آناهیتا مامانیه آرمیتا
27 آبان 91 10:40
الهی چه نازداری قدم میزنی آریناجونی
همه عکسات نازن جیگرخانوم
دستکشات مبارکهههه


مرسی دوست خوبم نظرلطفته
شیما مامان درینا
27 آبان 91 15:57
وای که چه قدر این جیگر من نازه آدم دلش می خواد بخورتش از اون دختر بچه های ملوسه که همه عاشقش می شن چه کاپشن شلوار خوشگلی هم داره منم تصمیم دارم یه دست برای درینا بخرم به نظرت سرهمیش بهتره یا جدا ؟


عزیزم خیییلی لطف داری فکر کنم سرهمی البته برای آرینا شلوارش از این مدل پیش سینه داراست وکاپشنم روش میاد وخیییلی گرمه وخوب
مامان لنا
28 آبان 91 16:39
ببین این فسقلیا چطوری سر یه خانواده رو گرم میکنن ومحبت تک تک اعضاء خانواده رو برای خودشون میخرن با این شیرین کاریهاشون واقعا بچه با وجودش محبت میاره


کاملا"درست میگید
زهرا
28 آبان 91 19:53
الهییییییییییییییی چقدربانمک میخوابی درست مثل روژان من.اون عکس پاییزیتوخیلی دوست دارم آخه ماازاین پاییزها نداریم



مگه میشه پاییز نداشته باشید مگه شما کجایید؟
مادر کوثر
29 آبان 91 7:20
آخییییییییییییییی
چه پست باحال و بامزه ای بودددددددد
اولین ها همیشه جذابن



ممنونم
منم اولین ها رو خییییلی دوست دارم
مامان نوژاجوني
29 آبان 91 9:49
واقعا زير بارون با اين فسقلي ها قدم زدن حال وهوايي داره.عكسا عالي هستن مامان مرسي


واقعا"لذتش وقتی باهاشون قدم میزنی قابل توصیف نیست،

چشماتون قشنگ میبینه