آرینا ووروجآرینا ووروج، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

آرینا جونمی

اینم برات بگم

1391/8/6 14:40
نویسنده : مامان مریم
777 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم یه روز بیوگرافیمو تا همین لحظه برات مینویسم،ولی میخواستم بدونی مامانتم یه روزی سنتور میزد ولی به دلایلی ادامه نداد والان چه دلم تنگ شد برای نواختنشخمیازه  

یادم میاد 3ماه از کلاس رفتنم نگذشته بود که در منطقه 4 نفر سوم شدم وفقط اون لوح تقدیر برام به یادگار موندناراحت 

ایکاش وقت میکردم ودوباره شروع میکردم،شاید وقتی تو بزرگتر شدی الان واقعا" وقت کم میارملبخند 

فکر کن چقدر خوب میشد منم اگه مثل دایی ادامه داده بودم الان حرفه ای بودم با دایی اجرا میذاشتیم و......چه لذتی داشت ولی بازم افسوس کم کم متوجه میشی از چه چیزایی دلم میگیره واز دست خودم عصبانیماسترس 

بازم دلم گرفت ساز خوبم چقدر دلم هواتو کرد تو همین لحظه دلم میخواد برم واز تو کمدم درت بیارم ورویت بزنم وصدات در بیاد ولی هیچی یادم نمیاد هیچی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

محبوبه مامان الینا
6 آبان 91 17:50
آفرین به این خواهر و برادر هنرمند عزیزم هیچوقت برای شروع مجدد دیر نیست به نظر من برو دنبال دلت و هرکاری که فکر میکنی درسته و باید انجام میدادی رو انجام بده مگه ما چند بار به دنیا میایم؟چند بار فرصت زندگی داریم؟ پس شک نکن و برو دنبال آرزوهات


دقیقا"درست میگید ولی باورتون نمیشه دورمو پرکردم از کارهای مختلف خییییلی زمان کم میارم بازم ممنون
مائده(ني ني بوس)
6 آبان 91 17:50
عزيزم برو سازتو همين الان بردارو يه بارم ديگه شده بزن.ساريناي منم خيلي مشغولم كرده ولي ديروز نشستم و يه دل سير پيانو زدم


خوش به حالت آخه هیچی یادم نمیاد بدتر اعصابم خورد میش،بعدم فکر کن با آرینا وورووجک کلا" هر چی دستم میبینه میخواد سریع منهدمش میکنه،مرسی دوست خوبم


مادر کوثر
7 آبان 91 9:03
خب مامانی هنرمند یه تستی بکن شاید یادت اومد

به به به چه مامانیه با حالیییییییییی

راستی ما هم بروزیم تشریف بیارید


ممنونم عزیزمحتما" میام
مامان ساجده
7 آبان 91 15:06
خوش به حال آرینا جون که مامانش هنرمنده


مرسی عزیزم از لطفت
آناهیتا مامانیه آرمیتا
7 آبان 91 20:15
مریم جون چه تفاهمی منم کلاس میرفتم اما چندجلسه رفتم دیگه نشد که برم اماخیلی دوست دارم وهمسرم خیلی اصرارداشت ادامه بدم . ایشالادوباره باهم میریم


واقعا" امیدوارم که شرایطش پیش بیاد ودوباره بریم سراغ سازمون (امیدوارم)


مامان هلیا
8 آبان 91 8:17
افرین به شما خانواده هنرمند. آرینا جون هم حتما هنرمند بزرگی خواهد شد. بوس برای آرینا جون


ممنونم خجالتم میدید فعلا" که هنرم تو کمد داره خاک میخوره
مامان نوژاجوني
8 آبان 91 8:58
آفرين به اين مامانيه هنرمند.ماماني حتما ادامه اش بده .مطمئن باش كه آريناجون هم علاقه نشون ميده ومثل شما دخترهنرمندي ميشه


ممنونم دیگه خجالتم ندید
الناز(مامان بنیا
8 آبان 91 15:04
افرین به این مامان
حتما میری بزار نی نی ما بزرک ترشه


آره فکر کنم باید صبور باشم تا آرینا بزرگتر بشه
مرسی عزیزم

نسترن(مامان نیروانا)
8 آبان 91 15:36
عزیزم هنر جایگاه خاصی داره و خیلی حیفه که اونو داری و ازش استفاده نکنی...امیدوارم با یک اراده قوی بتونی دوباره همون حس و حال شیرین قبل و تجربه کنی....


مرسی دوست خوبم امیدوارم
مادر کوثر
8 آبان 91 18:52
مادر کوثر
10 آبان 91 10:09
«نیمه ذی‏ الحجه» است و ملائک مشتاق به خاک آمده‏ اند تا قدم‏ های آسمانی دهمین بهار از راه آمده را بوسه‏ باران کنند... میلاد امام هادی (ع) مبارک


مرسی عزیزمبر شما هم مبارک
مامان آوينا
14 آبان 91 8:21
تبريك ميگم به شما كه هنرمنديد عريرم منم زماني سه تار كار ميكردم اما از وقتي دخمله اومده بايد به ساز اون برقصيم
خوشحال ميشم تبادل لينك داشته باشيم


ممرسی که به وب ما اومدین
دقیقا" باید به ساز این فسقلیا رقصید
حتما" عزیزم منم خوشحال میشم


مامان فاطمه
14 آبان 91 15:53
وقتی تصمیم به انجام یه کاری بگیری وقتش هم خودش درست می شه.
منم خیلی دوست داشتم برم ورزش و می گفتم وقت نمی کنم ولی تصمیم قاطع گرفتم و الان سه هفته ای می شه که می رم ورزش .
خواستن توانستن است.
موفق باشی.


منم خییلی دوست دارم برم ورزش ولی آرینا رو چی کار کنم
نمیدونم باور کن یه وقتایی دست و پای آدم خییلی بستس بچه که از همه مهمتره برات وچی کار کنی؟