اولین بار که چشمک زدی
دیروز که خونه مامانی بودیم بابایی به شما چشمک زد و بهت گفت آرینا چشمک بزن وشما هی بابایی نگاه میکردی و یکدفعه چشمک زدی
(١بعد از ظهر) البته با دوتا چشمات وخیییلی قشنگ به هم میزدیشون
ومن و بقیه دیگه خوردیمت نفسم.
آفرین دخمل باهوشم که سریع همه چیزو یاد میگیری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی