سیزده بدر 92
سیزده بدر امسال عمو کامیار (دوست بابا)زنگ زد که بریم باغشون.
ما هم صبح سیزده با خانواده بابا مهدی رفتیم باغ.خییییلی خوش گذشت مخصوصا" به شما جیگر مامان و منم خوشحال که آرینا عسلم اینقدر شادِ و داره با بچه ها بازی میکنه.
حالا عکسامون.
تینا همش مواظبت بود. اینجا این تِیو برداشتی تا حیاط باغو تمیز کنی ول کنشم نبودی
تینا و آرینا و یکتا
اینجا هم بابا داشت برای نهار ذغال درست میکرد که شما گیر داده بودی بده من بادبزنو
بعد از نهار هم رفتیم بیرون باغ قدم بزنیم و رفتیم بالای این تپه جای جالبی بود.
آرینا و سارا و یکتا
اینجا هم گیر داده بودی به این درخت بید و گرفته بودیش ومیگفتی تاتا عباسی
موقع اومدن هم نشستم تا ازت عکس بگیرم که تو هم مثل من نشستی اینم شد عکس نفسم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی