بلا شدی
بلا شدی: 3شنبه18ام داشتم کارامو میکردم،بعد شما اومدی پیشم
که متوجه شدم چه بو سیری میاد،نگاه کردم دیدم وای رفتی توآشپزخونه و سیر
برداشتی ونمیدونم چه طوری پوستشو کنده بودی و
داشتی میخوردی آخه دختر نسوختی شما، تازه وقتی ازت گرفتم گریه که چرا از من گرفتیشتازه بعدشم رفتیم خونه مامان
بابایی همه میگفتن چقدر بو سیر میده من داستانشو براشون تعریف
کردم وبعد همه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی