کارهای جدید
نفسکم ماشالله اینقدر باهوشی پریشب بابا باهات کار کرد که وقتی میری روی تخت ما خودت چه طوری بیای پایین تا اون بالا گیر نکنی یا نیفتی وشما سریع یادگرفتی حالا از روی مبلم خودت میای پایین،خییییلی شیطون شدی عسلم.
وقتی خوابی من باید تند تند کارامو بکنم چون بیدار که میشی میگی با من بازی کن البته بخاطر دندوناتم هست که دارن پشت سر هم میان بیرون خلاصه که داستانی با هم داریم این روزها....
شیرینکم نمیدونم از کدوم کارات برات بنویسم جدیدا"وقتی نانای میکنی
دستاتم یه کوچولو تکون میدی،که من میمیرم برات....
عروسکاتو بغل میکنی و بوس میکنی وبراشون لالایی میگی البته شما میگی
نانایی نانایی.....
تاریخ١٥/٦/ساعت ١١:٤٥شب داشتیم با هم کتابتو ورق میزدیم ومن برات
میگفتم توپ نی نی کو تو بهم نشون میدی میگم ماشینش کو و باز بهم نشون
میدی و.....بعد گفتم آرینا نی نی دستاشو برده بالا تو هم ببر بالا چند لحظه
نگاهم کردی و دستاتو بردی بالا باهوشکم.....
(عاشقتم و تمام دنیای منی)